برچسب : نویسنده : onceagainlove بازدید : 13
برچسب : نویسنده : onceagainlove بازدید : 10
بابت زور گویی هایی که ارباب ها انجام میدادن باهاشون بحث داشت و
دائم ژاندارمری از یه طرف دیگه تمام مردم برای چند ارباب کار می کردن
و اونا پدربزرگتو راه نمیدادن تا براشون کار کنه ، و وضع اقتصادیمون بسیار بد
اما خب روزگار گذشت و وضعیت عوض شد و روزیمون زیاد.
اما حالا فکر میکنم پدربزرگم الان کجا رفته ؟
ولی هر کجا هست و به چی داره فکر میکنه
امروز نفسای آخر رو کشید.
بسی رنج بردم دراین ماه یک...
برچسب : نویسنده : onceagainlove بازدید : 13
در پس تایید حرف هایش
سر خرید که
تکان دهند!
بسی رنج بردم دراین ماه یک...
برچسب : نویسنده : onceagainlove بازدید : 11
آسمان
چه دریای آبی واژگونی است
که مارا به اعماق خود نمی برد؟!
بسی رنج بردم دراین ماه یک...
برچسب : نویسنده : onceagainlove بازدید : 12
به امید دستی که برشان دارد
می افتند
سیب ها
کدامین آدم خاطرات پدرش را زنده می کند؟
بسی رنج بردم دراین ماه یک...
برچسب : نویسنده : onceagainlove بازدید : 9
و با رفتنت گرمارا از این خانه نبر
نگذار نرگس ها امسال
زودتر گل بدهند
برچسب : نویسنده : onceagainlove بازدید : 11
زمین
به هرسازی نرقص
اینجا
یکی مادر دارد
یکی فرزند
برچسب : نویسنده : onceagainlove بازدید : 7
برچسب : نویسنده : onceagainlove بازدید : 14
بهار آید روزی
چهارشنبه بیست و دوم آذر ۱۳۹۶ |
براین مردم که حیرانند حیران
یکی از آتش دوری ست بی تاب
دگر آن سوز سرما هست مهمان
ازین هجوم سنگین زمستان
یکی بیدار و دلش زیر آوار
یکی خواب ست و آزادست و آزاد
زمستانی ست سخت پر ز آزار
محمدرضا |
بسی رنج بردم دراین ماه یک...برچسب : نویسنده : onceagainlove بازدید : 7